ر این مقاله قصد داریم تا به ادامه مقاله " بررسی رابطه قیمت نفت خام و ارزش واقعی دلارآمریکا(قسمت اول) " بپردازیم.
قیمت نفت خام و ارزش دلار آمریکا دو متغیر اقتصادی مهم و تأثیرگذار بر اقتصاد جهانی می باشند.نتایج تحقیق نشان می دهد که افزایش ۱۰ درصد در قیمت حقیقی نفت خام منجر به کاهش ۱/۸ درصدی ارزش واقعی دلار میشود. جهت علیت نیز از متغیر قیمت نفت به قیمت دلار آمریکا است. بعلاوه، با تخمین رابطه تصحیح خطای کوتاه مدت برای معادله بلندمدت نرخ ارز دلار مشاهده می شود که در صورت انحراف نرخ ارز واقعی دلار از روند بلندمدت خود، این شکاف با نرخ ۳/۴ درصد در هر دوره ترمیم می شود تا اینکه دوباره به مسیر بلند مدت خود باز گردد.
در اکثر مواقع قیمت نفت و ارزش دلار آمریکا بطور مستقیم به یکدیگر وابسته نیستند، اما کانالهایی وجود دارد که از طریق آنها این دو متغیر بطور غیر مستقیم به یکدیگر وابسته می شوند. در حقیقت، افزایش در قیمت نفت جهت جبران کاهش قدرت خرید که ناشی از کاهش ارزش دلار بوده است، می تواند موجب وقوع حوادثی گردد که بر روی قیمت نفت تأثیر گذارد. این تأثیر به صورت کاهش یا کند نمودن افزایش قیمت نفت می تواند افزایش قیمت نفت را کند و حتی خنثی کند و آثار متقابلی را بر نرخ ارز وارد کند. سؤال مهمی که در ارتباط بین این دو متغیر کلیدی وجود دارد این است که آیا این دو متغیر بطور مستقل از هم در حال تغییرند یا خیر؟ چه پایه های نظری وجود دارد که قادر است مسیر های تأثیر گذاری این دو متغیر بر یکدیگر را توضیح دهد؟ چه شواهد تجربی در مورد ارتباط آماری بین آنها وجود دارد؟
در تاریخ اقتصادی بعد از جنگ جهانی دوم می توان چهار دوره ی مختلف در خصوص ارتباط بین قیمت نفت و نرخ ارز دلار شناسایی کرد. چهار دوره ی مختلف به سادگی به وسیله ی نوسانات دو متغیر و درجه ی همبستگی آنها قابل شناسایی است. جالب اینست که این دوره ها با تغییرات رژیم اقتصادی در بازارهای پول و نفت منطبق می باشد. تشخیص تفاوت بین دوره ها همچنین بوسیله ی تغییرات همبستگی بین قیمت های نفت خام و نرخ ارز دلار منعکس شده است (جدول یک). علامت و اندازه این همبستگی کاملاً و بطور محسوسی در بین این ۴ دوره مذکور متفاوت است.
اولین دوره ی مشاهده شده ( ۱۹۵۰ تا ۱۹۷۰ ) که مطابق با سیستم برتوون وودز با نرخ های ثابت ارز می باشد، که در سال ۱۹۴۶ معرفی شده است. تعهد به ثابت نگاه داشتن نرخ دلار آمریکا به طلا، استاندارد دلار جهانی را شکل داد یعنی همه ارزهای دیگر به دلار (طلا) تثبیت شدند. در طول این عصر طلایی (مورگلین و اسکور۱۹۹۰ ) تورم پایین، نرخ های بهره ی پایین و رشد بالای اقتصادی وجود داشت و قیمت های نفت خام پایین و با ثبات بود. فرایند شکل گیری قیمت نفت تحت کنترل شرکت های نفتی بین المللی معروف به ۷ خواهر بود. یعنی ۷ شرکت نفتی بین المللی که تولید نفت، تصفیه ی نفت و توزیع آن را از اواسط قرن بیستم در اختیار داشتند.
این دوره ی با ثبات فراگیر به وسیله ی دوره ی بعدی پرافت و خیز سالهای ۱۹۷۱ تا ۱۹۸۴ دنبال شد. که به وسیله ی شوک های اول و دوم قیمت نفت در سالهای ۱۹۷۳ و۱۹۷۹ بوقوع پیوست، یعنی قبل از وقوع شوک نفتی اول، که درآن رییس جمهور آمریکا نیکسون عدم ادامه ی تبدیل دلار آمریکا به طلا را به دلیل اوضاع وخیم پرداخت های آمریکا اعلام کرد. این باعث تضعیف شدید دلار در مقابل طلا و برخی نرخ های ارز مثل مارک و ین ژاپن شد. از آنجا که نفت بر اساس دلار آمریکا قیمت گذاری می شد، این موضوع باعث شد که تولید کنندگان نفت در همان قیمت نفت سابق، درآمد اندک بدست بیاورند و قدرت خرید خود را از دست بدهند. سازمان کشورهای صادرکننده ی نفت (اوپک) در ابتدا تعدیل قیمت نفت در مقابل کاهش ارز دلار را به آهستگی انجام دادند.
اوپک عرضه نفت خود را کاهش داد و « یوم کیپر » تنها دو سال بعد، در طول جنگ محدودیت هایی را بر صادرات نفت به غرب وضع کرد. در نتیجه قیمت نفت تا سال ۴ برابر شد و به ۱۲ دلار آمریکا به ازای هر بشکه رسید. بحران نفتی دوم با توجه به ،۱۹۷۴ انقلاب ایران بوقوع پیوست که موقتاً تولید نفت کاهش یافت. نگرانی ها از بازار و عدم کنترل قیمت های نفت تحت مدیریت کارتل، یک شوک دیگری را وارد ساخت که طی ۱۲ ماه بعدی قیمت نفت به بشکه ای ۴۰ دلار رسید. بعد از آن، قیمت نفت به طور متوسط تعدیل شد علی رغم اینکه بین ایران و عراق جنگ رخ داد، اما همچنان قیمت نفت در سطوح بالا حفظ شد. در همین حال، دلار آمریکا شروع به بازیابی قدرت قبلی خود کرد. که در پی شوک معروف به شوک ولکر بود. با محدود کردن عرضه ی پول و رها کردن هدف نرخ بهره، رئیس وقت فدرال رزرو، پل ولکر، تورم را به وضع موفقیت آمیزی تا ۱۰ درصد در عرض دو سال کاهش داد، هر چند که رکودی را نیز در اقتصاد آمریکا بوجود آورد. همبستگی منفی بین نرخ ارز دلار آمریکا و قیمت نفت خام از نظر قدر مطلق کاهش پیدا کرد، هر چند که این دو متغیر در طی این دوران به طور قابل ملاحظه ای پایدار بودند.
این دوره بوسیله رکود قیمت نفت و ارزش پایین دلار آمریکا توصیف شد و به دنبال آن کشورهای گروه هفت توافق پلازا ۷ را اتخاذ نمودند. تغییرات مهمی در اوپک رخ داد که بر قدرت این سازمان بر اعمال نفوذ بر بازار نفت تاثیر گذاشت. در آگوست ۱۹۸۵ عربستان سعودی استراتژی خود به عنوان تولید کننده با نوسان آزاد که تولید گاه و بیگاه را برای توقف کاهش قیمت قطع می نمود رها کرد، در حالی که قیمت
نفت خود را با بازار معاملات نقدی نفت خام به جای دو برابر کردن مقدار استخراجش پیوند داد. تا اواسط سال ۱۹۸۶ ، قیمت نفت خام تا حدود هر بشکه ۱۰ دلار آمریکا سقوط کرد. پس از آن تا سال ۱۹۹۸ ، قیمت نفت پایین باقی ماند و تلاش های اوپک در رسیدن به اهداف تنظیم قیمت نفت با شکست مواجه شد و بازار های پیش فروش و نسیه باعث شفافیت بیشتر قیمت و استقلال کشورهای وارد کننده نفت از کارتل معروف شدند.
در دسامبر ۱۹۸۵ ، توافق پلازا با هدف تنزل ارزش دلار آمریکا در مقابل ین ژاپن و مارک آلمان منعقد شد که توانست به آمریکا کمک کند تا کسری حساب جاری را تقلیل دهد و از یک رکود جدی بیرون آید، در طی دو سال بعد، مداخله هماهنگ بانک مرکزی در بازارهای ارز باعث افت بهای ۵۰ درصدی دلار آمریکا در مقابل ین ژاپن شد. کاهش نرخ ارز دلار آمریکا در سال ۱۹۸۷ بواسطه انعقاد قرارداد لوور از طرف ۶ کشور از اعضای کند شد اما ارز آمریکا تا میانه دهه ی بعد بهبود نیافت. قیمت نفت خام بطور موقت GV در سال ۱۹۹۰ در طی اشغال کویت توسط عراق ناگهان افزایش یافت ، اما پس از جنگ خلیج قیمت نفت خام تقریبا بطور مستمر کاهش یافت و بوسیله رکود ناشی از انتقال در اتحادیه جماهیر شوروی سابق و اروپای شرقی و مرکزی فشرده و کوچک گردید و در سرتاسر بحران ۱۹۹۷ و ۱۹۹۸ آسیا به پایین ترین سطح رسید
در آغاز دوره آخر، شکوفایی اقتصادی آمریکا دلار این کشور را مورد پشتیبانی قرار داد. با این حال، از حدود سال ۲۰۰۲ به بعد، پس از یک وقفه کوتاه در بالا رفتن قیمت نفت، رابطه بین نرخ ارز دلار آمریکا و قیمت نفت برای دومین بار بطور شفافی منفی می شود. با انباشت ترازی های خارجی آمریکا فشار بر دلار آمریکا فزونی یافت و با بالا رفتن تفاوت های جزئی نرخ بهره در مقایسه با منطقه یورو وضعیت دلار بدتر شد. با این توصیف، به تازگی کاهش ارزش دلار آمریکا و بالا رفتن قیمت نفت متمایل به رابطه ی معکوس شده است و همان طور که مشاهده شد، اروپا و بقیه نقاط جهان قادر به تفکیک اقتصاد خود از این رکود اقتصادی ایالات متحده نیستند. به سخن دیگر این رکود موقت در اقتصاد آمریکا بقیه اقتصاد دنیا را نیز تحت تاثیر می گذارد.
تفسیرهای تئوریکی ارتباط بین قیمتهای نفت و نرخ های ارز در دو مسیر اصلی قرار دارند. اولی مسیری است که روی این موضوع متمرکز است که نفت به عنوان عامل تعیین کننده و عامل اصلی رابطه مبادله است. بر این اساس، آمانو و نوردن مدل ساده ای را ارائه کردند که شامل دو بخش می باشد. یکی برای کالاهای قابل مبادله و دیگری برای کالاهای غیرقابل مبادله بود. هر دو بخش از دو عامل و نهاده قابل مبادله (نفت) و غیرقابل مبادله (نیروی کار) استفاده می کند. قیمت محصول قابل مبادله بطور بین المللی تعیین می شود و ثابت است، لذا نرخ ارز حقیقی بر اساس قیمت محصول در بخش غیرقابل مبادله تعیین می شود. افزایش در قیمت نفت منجر به کاهش در قیمت نیروی کار می شود تا الزامات رقابت پذیری بخش قابل مبادله حفظ شود. اگر بخش غیرقابل مبادله شدت مصرف انرژی بالایی نسبت به بخش قابل مبادله داشته باشد، قیمت محصول آن بخش در صورت افزایش قیمت نفت افزایش می یابد و در نتیجه نرخ ارز واقعی نیز افزایش می یابد. اگر بخش غیرقابل مبادله شدت مصرف انرژی کمتری از بخش قابل مبادله داشته باشد، نتیجه معکوس خواهد بود. مشکل این روش تحلیل این است که فرض اقتصاد کوچک را دارد. این موضوع از این حقیقت که قیمت های قابل مبادله می توانند بطور جهانی به دنبال شوک قیمت نفتی افزایش یابند، غفلت کرده است. با لحاظ این موضوع (و با فرض وجود قیمتهای واحد در بخش قابل مبادله) می شود نتیجه گیری کرد که تغییرات نرخ ارز حقیقی که به دنبال شوک قیمت نفتی به وجود می آید، به شدت مصرف انرژی در دو بخش قابل مبادله و غیرقابل مبادله در همه کشورهای مورد بررسی بستگی دارد. دسته دوم بحث نظری که در ادامه بیشتر بدان می پردازیم، روی بحث تراز پرداختها و به تبع آن به بخش قابل مبادله و ترجیهات پرتفوی بین المللی متمرکز شده است. در این بیان، افزایش در قیمت نفت به عنوان مکانیزمی برای انتقال ثروت از کشورهای واردکننده نفت به کشورهای صادرکننده نگاه شده است. تأثیر این افزایش قیمت نفت بر نرخ ارز بر توزیع واردات نفت میان کشورهای واردکننده و بر ترجیهات پرتفوی هر دو کشورهای واردکننده نفت ( آنان که ثروتشان کاهش یافته) و کشورهای صادرکننده نفت ( آنان که از ثروت OPEC ثروتشان افزایش یافته) بستگی دارد. کراگمن با فرض اینکه سازمان انباشته خود بطور فزاینده ای برای واردات بیشتر کالا از کشورهای صنعتی استفاده می کند، پویاییهایی را به مدل داد.
امکان وجود رابطه دراز مدت بین قیمت های نفت و نرخ ارز مؤثر دلار دلالت بر وجود علیت بین این دو متغیر دارد. برخی مطالعات مسیر علی از قیمت نفت به دلار را نشان داده اند. برخی بررسی ها نیز بر وجود رابطه علی دیگری از دلار به قیمت نفت دلالت دارند. ما دو نوع از روابط علی را از لحاظ تئوریک در حد مکفی بررسی می کنیم و سعی خواهیم کرد تا به نتایج رضایت بخشی از روابط در هر مورد دست پیدا کنیم. سپس ما برخی از مدل های پورتفولیو را معرفی می کنیم.
برای مطالعه مقاله بررسی رابطه قیمت حقیقی نفت خام و ارزش واقعی دلارآمریکا(قسمت دوم) کلیک نمایید.